سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مولا جان وقتی امیرعلی با خودش می خونه علی علی علی علی    لعنت به دشمن علی    تمام وجودم منفعل میشه،لذت عالم رو می برم که بچه م اولین نشان شیعه بودنت رو داره.وقتی می افته زمین یا جاییش درد می گیره بهش می گم: بگو لعنت به دشمن علی تا خوب بشی.دوست دارم از الان ولایت و برائت رو  از همین رتبه نازله یاد بگیره.انشاله که از شیعیان واقعی حضرت باشیم.به حق این شبهای قدر. انشاله 




تاریخ : یکشنبه 93/4/29 | 2:54 عصر | نویسنده : مامان مریم | نظر

بابای امیرعلی  یه سری آهنگها و نواها رو سی دی کرده و برای زمانی که تو ماشین هستیم می زاره .یکی از این آهنگها هم سمفونی ایثار،ساخته آقای مجید انتظامیه.امیر علی  از همون اول که این موسیقی رو شنید خیلی خوشش اومد .روزای دیگه ای که جایی می رفتیم امیرعلی همش میگفت:پلیس بزار،پلیس بزار .ما منظورشو نمتوجه نمی شدیم. فکر میکردیم تو خیابون پلیس یا ماشین  پلیس دیده .آخه امیرعلی عشق پلیسه. بازی محبوبشم دزد و پلیس بازیه! تا اینکه یه بار دیگه که بابای امیرعلی این سی دی رو گذاشت تا به موسیقی سمفونی ایثار رسید امیرعلی با یه ذوقی گفت اخ جون پلیس. ..تازه ما متوجه شنیم که منظور امیرعلی چیه.گیج شدماسم این موسیقی رو گذاشته پلیس. هر وقت می خوایم جایی بریم هنوز چرخای ماشین حرکت نکرده امیرعلی می گه بابا پلیس بزار.از منزل تا مقصد بارها از ما تقاضای این  رو داره. حتی اجازه رادیو گوش کردن تو ماشین رو هم به ما نمیده. من خودم فکر میکنم امیرعلی صحنه های رزمایشی که بااین موسیقی از تلویزیون پخش میشه  رو دیده.اما بابای امیرعلی  میگه این آهنگ ذاتا حالت حماسی و هیجانی داره و امیرعلی چون اوج هیجاناتش پلیس بودنه این یادآوری به خاطر همینه.ماهم نمیدونیم چرا ولی امیرعلی کاری کرده آهنگ سمفونی ایثار صبح تا شب تو سرمون بزنه!گیج شدم

 




تاریخ : یکشنبه 93/4/22 | 11:3 صبح | نویسنده : مامان مریم | نظر

امشب بعد کلی شیرین زبونیش بهش گفتم:میخوام تو رو بخورمت،بهت سس بزنم و بخورمت....یه نگاه بامزه ای بهم کرد وگفت:مگه من سالادم!!

کلی از دستش خندیدمجالب بود




تاریخ : چهارشنبه 93/4/4 | 2:40 صبح | نویسنده : مامان مریم | نظر

 

   تو این مدت که چیزی ننوشتم اما کارهای بامزه امیرعلی رو  سعی میکنم بنویسم تابزرگ بشه  بخونه مثل الان من کلی لذت ببره.

 

 آذر ماه 1392 پدر اکواریوم خریدش.امیرعلی کلی ذوق می کردپوزخند که ماهی داریم . اوایل براش خیلی جالب بود هر روز به ماهی ها سر میزد و کلی شیشه اکواریوم رو بوس میکرد  و قربون صدقه ماهی ها میرفت..چند وقت بعد ماهی لجن خوارمون مرد.اولش امیرعلی متوجه شد چون صبح ،اول اون می رفت سراغ ماهی ها..ا.مد سر سفره صبحانه گفت:ماهی سیاه چشاش بسته..ماهی سیاه کابیده(خوابیده) من اواش متوجه نشدم تا رفتم دیدم بله ماهی مرده.بهش گفتم ماهی مرده .دیگه هر کی رو میدید زود بهش خبر میداد که ماهی مردوچشاش بسته شد وووتا همین چند وقت پیش ماهی سیاه اسکارمون خیلی شیطون شده و مرتب تو آب می پره و به طوری که آب از اکواریوم بیرون می ریزه.اون شب امیرعلی کمی ترسید و همه ش از ماهی سیاه می پرسید.تا اینکه نصفه شب دیدم داره با بغض صدا میزنه :مامان مامان   دیدم بیدار شده و رو تختش نشسته و داره گریه میکنهگریه‌آور. رفتم بغلش کردم ،عزیزم چی شده؟گفت ماهی سیاه رو تخت اومد ،گوشم گاز گیف(گرفت) متوجه شدم که خواب دیده..اما صبح که بیدار شد اومد پیشم گفت مامان بریم دکتر گوشم درد میکنه.ماهی سیاه گاز گیف! منم:گیج شدم

 




تاریخ : شنبه 93/3/10 | 12:15 صبح | نویسنده : مامان مریم | نظر